الیناالینا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

الینا فرشته کوچولو

گرما، سردرد ، بوی شرجی!

دیشب بعد ازمدتها با نوید رفتیم پیاده روی اما اینقد هوا گرم بود که حالم بد شد و مجبور شدیم برگردیم خونه! این دو روز تعطیلی سردردهای بد و حالت تهوع بدتری! داشتم طوری بود که از سردرد تا نزدیکهای صبح خوابم نمیبرد. دوست ندارم بگم بخاطر فینگیلی و ربطش بدم به حاملگی ام ! شاید از هوای بدی باشه که ما اینجا داریم وقتی فکرش را میکنم که 6 ماه بعدی بارداریم را باید توی گرمای50  درجه تابستان و بوی شرجی(قابل توجه خاله اعظم!) خفه کننده اهواز بگذرونم نفسم میگیره و از حالا با تجسم اونروزها وحشت میکنم!تازه باید هوای خاک آلود را که این چند سال مهمون ریه هامون شده را هم از قلم نندازم! خدا آخه  اینم هواست که ما داریم چی میشد قطب شمال می آمد اهوا...
31 ارديبهشت 1390

بگو ماشالا!

18 اردیبهشت واسه دیدن قلب فینگیلی رفتم پیش سونولوژیست .وقتی نوبتم شد و رفتم رو تخت دراز بکشم خیلی استرس داشتم و زل زده بودم به دهن دکتر تا ببینم چی میگه! دکتر رو کرد به منشی اش و گفت :بنویس 9 هفته و 4 روز قدش 28 میلیمتر وضعیت قلب نرمال! واااای یه نفس راحت کشیدم و بهش گفتم خانم دکتر میتونم صدای قلبش را بشنوم گفت نه الان زوده نمیشه پرسیدم تاریخ زایمان کی میشه؟دکتر با خنده ای گفت چه خبره خانم چقدر عجله داری تازه 2 ماهت تموم شده ! تاریخ زایمان 17/9/90 او ه ه ه ه ه تا اون موقع باید صبر کرد تا این فینگیلی بزرگ بشه و بالاخره افتخار بده روی ماهش را ببینیم! عکس سونو را به نوید نشون دادم بهش گفتم ببین نی نی مون الان قد وبالاش 28 میلیمتر بگو ماشالا...
24 ارديبهشت 1390

سلام

من و نوید اینروها منتظر یه مسافر کوچولو هستیم که داره آروم آروم تو دل مامانش بزرگ میشه و تو دل باباییش جا باز میکنه! هنوز جنسیتش معلوم نشده بخاطر همین فعلن اسمش را میذارم فینگیلی! اینجا میخوام از خاطرات  من و فینگیلی و بابای فینگیلی بنویسم!
24 ارديبهشت 1390
1